10 کتاب خواندنی از شاهرخ مسکوب؛ نگهبان فرهنگ ایران
به گزارش مجله معلمی، امروز کمتر کسی است که نام جستار، تک نگاری و ناداستان به گوش اش نخورده باشد. از مدت ها پیش از آن که این اصطلاح ها بر سر زبان ها بیفتند جستارها منتشر می شدند. اهل کتاب و مطالعه لذت خواندن کتاب های فضیلت های ناچیز نوشته ناتالیا گینزبورگ، اتاقی از آن خود نوشته ویرجینیا وولف، دفترچه خاطرات و فراموشی نوشته محمد قائد، تماشای رنج دیگران نوشته سوزان سانتاگ و افسون زدگی تازه: هویت چهل تکه و تفکر سیار نوشته داریوش شایگان را به خاطر دارند. در دهه چهل سرمقاله هایی که احمد شاملو در کتاب هفته می نوشت، جستارهایی درخشان بودند. در دهه 80 و 90 شمسی هم جستارهایی خواندنی در مجله های حرفه: هنرمند و داستان همشهری منتشر می شدند. اما جستارهای - خاطرات، متن هایی درباره شاهنامه، زبان فارسی و نقد ادبی - شاهرخ مسکوب مترجم، محقق، شاهنامه پژوه و نویسنده که بخشی از آثار او را تشکیل می دهند و در این مطلب قصد داریم معرفی شان کنیم فراتر از استانداردهای معمول و مرسوم هستند.
مسکوب روشنفکری بیداردل و یگانه بود که نگاه عمیق اش بین او و روزمرگی فاصله می انداخت. سبک و سیاق اش در نوشتن او را در کنار معدودی از افراد قرار می داد که نثری درخشان و قلمی توانا داشتند.
او روز 20 دی ماه سال 1204 در بابل متولد شد. مقطع ابتدایی را در مدرسه علمیه تهران به انتها رساند و خواندن آثار مهم ادبی و رمان های مشهور را شروع کرد. با شروع دوران دبیرستان همراه خانواده به اصفهان نقل مکان کرد و روزها و شب های خوشی را در نصف دنیا گذراند.
شاهرخ نوجوان بعد از انتها مقطع دبیرستان به تهران بازگشت و در مدرسه حقوق دانشگاه تهران شروع به تحصیل کرد. در کوران سال های جوانی در دو چیز ممارست کرد: زبان و تفکر
کارش در ترجمه و تالیف به اساطیر می رسید. توجه به اساطیر را تفنن نمی دانست. زندگی انسان را در آن می دید و کوشش می کرد بازگویش کند. حماسه عرصه ای بود که امکانات اش محدود نبود و آرزوهای انسان را در آن برآورده می دید؛ آرزوهایی که در واقعیت برآورده نمی شد. نگاه اش به شاهنامه شبیه بقیه اهل فکر و نظر نبود و کتاب های مقدمه ای بر رستم و اسفندیار و سوگ سیاوش نتیجه دیدگاه منحصربه فردش به این متن است. سوگ سیاوش را که داستان شهادت است، نوشت و در کوی دوست به حافظ، عرفان و سیر و سلوک ایرانی پرداخت. زبان فارسی در نوشته هایش در اوج بود. رمان ها، سوگ نامه ها و جستارهایش به الگویی یگانه در نشر فارسی تبدیل شدند.
1- مقدمه ای بر رستم و اسفندیار
نبرد رستم و اسفندیار یکی از داستان های حماسی ایرانی است که در شاهنامه فردوسی و گشتاسپ نامه دقیقی به آن پرداخته شده است. این داستان یکی از طولانی ترین و از لحاظ ادبی یکی از شاخص ترین بخش های شاهنامه است که رزم بین اسفندیار، شاهزاده کیانی و رستم پهلوان زابل را روایت می نماید. فردوسی در توصیف این بخش می گوید: بلبلان به سبب مرگ اسفندیار ناله سر می دهند.
مسکوب در مقدمه ای بر رستم و اسفندیار که یکی از مهم ترین منابع در زمینه شاهنامه پژوهی است و در ابتدای دهه 40 شمسی منتشر شد با نگاهی تحلیلی داستان شاهنامه را آنالیز نموده است. او از اهمیت میراث فردوسی گفته و داستان رستم و اسفندیار را به زبان ساده تعریف نموده است. نویسنده رویارویی دو پهلوان را به تصویر کشیده و از جنبه فلسفی و روان شناسی واکاوی نموده است. او عقیده دارد در این جنگ ها برنده ای وجود ندارد و تقدیر و سرنوشت در مرگ اسفندیار تایرگذارند.
در بخشی از کتاب مقدمه ای بر رستم و اسفندیار شاهرخ مسکوب که به وسیله نشر علمی فرهنگی منتشر شده، می خوانیم:
2- ارمغان مور / جستاری در شاهنامه
این اثر جستاری است پنج فصلی - زمان، آفرینش، تاریخ، دنیاداری و سخن - درباره چند مفهوم بنیادی شاهنامه. نویسنده در این فصل ها با توضیح ساختارهای شاهنامه و فضایی که در آن شاهکار فردوسی نوشته شده امکان درک بهتر شاهنامه را فراهم می نماید. او کوشش نموده نوشته اش را در جایگاه تاریخی خود قرار دهد چون معتقد است برای فهم و دریافتن شاهنامه، کاویدن و شناختن تاریخ کافی نیست. چون این کتاب بیش از تاریخ، اثری شاعرانه است و کار شعر گردآوری دانش گذشتگان نیست، گذشتن از بینش و دانش، اعتلای خودآگاه و ناخودآگاه اهل زمانه و آفرینش دید و دریافتی دیگرتر است.
در بخشی از کتاب ارمغان مور شاهرخ مسکوب که به وسیله نشر نی منتشر شده، می خوانیم:
3- شکاریم یک سر همه پیش مرگ / جستارها، گفتارها و نوشتارها
شاهرخ مسکوب بیش از هر چیز خودش را جستارنویس می دانست. با این همه گفتار اول این مجموعه تحقیق است و بقیه را کمابیش می توان جستار نامید. جستارهای اول و دوم منشاء عقل در اندیشه ناصرخسرو و معنای عقل در اندیشه ناصرخسرو نتیجه هشت سال کار و مطالعه در انستیتوی مطالعات اسماعیلی در پاریس است. این نوشته و چند کتاب دیگر از همین نوع که با نام مستعار منتشر شدند نتیجه پژوهش ها و وقت گذرانی های آن سال ها است. جستار سوم نگاهی ناتمام به شعر متعهد فارسی در دهه سی و چهل و جستار چهارم ملاحظاتی درباره خاطرات مبارزان حزب تودن در ایران با همه دقت و صداقتی که در نوشتن شان به کار رفته تعدادی از دوستان نویسنده را رنجاند. مسکوب یک بار در این باره گفت: بازگویی و بازنویسی تجربه های دوستان مبارز، گذشته از بازنمودن گوشه های تاریخ معاصر، شاید بتواند به ما یاری کند تا واقعیت سیاسی زشتی را که در ان دست و پا می زنیم، بشناسیم و یکی را به جای دیگر نگیریم.
جستار پنجم یادداشت هایی درباره مینیاتور شوق و ذوق نویسنده به نگارگری ایرانی را نشان می دهد. دانش مسکوب درباره نقاشان غربی و شاهکارهای هنری شان بی نظیر بود.
جستار ششم ذات مکان یا سفر به ناکجاآباد حالات روحی و باریک اندیشی های فکر جست و جو گر نویسنده را نمایان می نماید.
نوشته روزهای پیش از روزها در راه یادداشت هایی ابتدایی است برای طرح کلی دو کتاب داستان که مسکوب سال ها در فکر اش پرورانده بود. جلال الدین خوارزمشاه - مرد مردانه بی پروا - مثل بیشتر مردان دریادل سرنوشت دردناک بسیار غم انگیزی داشت.
شکاریم یک سر همه پیش مرگ یادداشت های جسته گریخته، آنی، خام و دست نخورده نویسنده است در دفترچه ای درباره شکار و طبیعت و کوه و صحرا همراه دوستان اصفهانی اش.
در بخشی از کتاب شکاریم یک سر همه پیش مرگ / جستارها، گفتارها و نوشته ها شاهرخ مسکوب که به وسیله نشر نی منتشر شده، می خوانیم:
4- سوگ سیاوش / در مرگ و رستاخیر
سوگ سیاوش که نام های دیگری چون سووشون و سیاوشان نیز دارد به آیینی ایرانی گفته می گردد که سده ها در میان ایرانیان رواج داشته است. یافته های باستان شناسی نشان از قدمت این آیین در اسطوره های ایران دارند و در پیوند با اسطوره باروری بوده است. جالب اینجا است که سیاوشان تنها در ایران اجرا نمی شده است و به کشورهای آسیای مرکزی و غربی نیز نسبت داده می گردد. با وجود همبستگی سیاوشان با عزاداری های دسته جمعی در فکر امروزیان، مورخان بین جشن های سال نو و نوروز کشاورزان که با خود مرگ و زایش را به همراه داشته پیوند برقرار نموده اند. تاثیر این آیین چنان بوده که پس از اسلام نیز در ایران به گونه های مختلف همچنان حفظ و اجرا شده است. در شاهنامه فردوسی نیز سیاوش شخصیتی افسانه ای و فرزند کاووس است که بی گناه کشته می گردد. تاریخ نگاران داستان سیاوش را به ایزدان قبل از زرتشت نیز نسبت می دهند. کتاب سوگ سیاوش / در مرگ و رستاخیر اثر عالمانه شاهرخ مسکوب که بعد از سال ها مطالعه و تحقیق نوشت در سه بخش غروب، شب و طلوع اطلاعات دقیق و جامعی از افسانه های ایرانی در اختیار مخاطب قرار می دهد و با تمرکز بر سوگ سیاوش به طرح تاریخی و تحلیل عمیق اساطیر ایرانی می پردازد.
در بخشی از کتاب سوگ سیاوش / در مرگ و رستاخیر شاهرخ مسکوب که به وسیله نشر خوارزمی منتشر شده، می خوانیم:
5- هویت ایرانی و زبان فارسی
این اثر از چند جستاری که در باب نقش زبان فارسی در برآمدن هویت ایرانی پس از استقرار اسلام در ایران زمین نوشته و در محافل گوناگون خوانده شده تشکیل شده است. نویسنده در پیشگفتار کتاب اشاره می نماید جستارها دوباره از نوار کاست روی کاغذ آورده شده و در چند مورد معدود که موضوع نیاز به دقت و موشکافی داشته از سر نوشته شده. شاهرخ مسکوب بی آن که وارد جزئیات و پیچیدگی های ملیت و ملیت گرایی گردد بر این باور است که ایرانیان در جان پناه زبان فارسی توانستند هویت ملی و ایرانیت خودشان را حفظ نمایند و با وجود پراکندگی سیاسی در واحدهای جغرافیایی متعدد و فرمانروایی اقوام مختلف وحدت فرهنگی بدون وحدت سیاسی داشته باشند و در ریشه یگانه و در شاخ و برگ پراکنده باشند. او در فصل های بعدی به نقش سه گروه از افراد در اعتلای زبان فارسی و نقش هویت بخش آن برای ایرانیان در قرون بعد از استقرار اسلام می پردازد: اهل دیوان، اهل دین و اهل عرفان. مسکوب به وقایع تاریخی گوناگونی خیلی گذرا اشاره می نماید و از آن ها برای اثبات گزاره هایش استفاده می نماید.
در بخشی از کتاب هویت ایرانی و زبان فارسی شاهرخ مسکوب که توس نشر فرزان روز منتشر شده، می خوانیم:
6- در سوگ و عشق یاران
این اثر حاوی نوشته هایی است از شاهرخ مسکوب در سوگ دوستان از دست رفته اش، پرسه زنی در اطراف مرگ، یادآوری خاطرات و جوانی ها. به غیر از دو متن آخر مجموعه که بیشتر شبیه مرور یا ریویویی بر آثار و عملکرد درگذشتگان است، بقیه نوشته ها به سیاق خود مسکوب نزدیک تر است: جستارهایی شخصی و رقصان با موضوع یک دوست که با مرگ رفته است.
سایه مرگ که انگار موضوع همیشگی فکر مسکوب است بر سراسر نوشته ها سنگینی می نماید. اما این مرگ به سرعت از دوست از دست رفته فاصله می گیرد و با خود نویسنده یکی می گردد. مرگ مثل یک مته، نویسنده را سوراخ می نماید. او را می شکافد و خرده ریزهایی از گذشته را به بیرون پرتاب می نماید.
این خرده ریزها از جنس زمان از دست رفته، روزگار سپری شده و در مجموع از مقوله عدم است. مته مرگ، دیواره های ناپیدا را می شکافد و می ریزد. قصه هایی کوچک، شخصیت هایی بی اهمیت، لحظه هایی گمشده و تصویرهایی فرار، صداهایی ناشناس و دیالوگ هایی جامانده از روزهای جوانی.
مسکوب در این نوشته ها به دام مرگ می افتد و در جست وجوی زمان از دست رفته، دست و پا می زند. شاهد این دست و پا زدن ها و بیننده آن خرده ریزها و جزئیاتی که هر لحظه به یکی از آن ها می آویزد ما هستیم؛خوانندگان.
هرکدام از نوشته های این کتاب، به یک نوعی توضیح همین جان کندن در آواربرداری از زمان از دست رفته است. اما این کوشش، بیش از همه، در جستار دوم، یعنی آنچه که مسکوب در سوگ هوشنگ مافی نوشته، به بار نشسته است.
در حاشیه صفحاتی که شاهرخ برای هوشنگ، دوست جانی دوران جوانی اش نوشته، تهران قدیم، خیابان ها و کوچه ها و آدم ها - از زن وفرزند گرفته تا بقال و چقال و پاانداز - ناگهان جان می گیرند و راه می روند و با هم حرف می زنند اما زیر سایه مرگ. دلبستن به آدم ها، علی رغم واقعیت شک ناپذیری به نام مرگ- مثل گردبادی در فکر نویسنده می پیچد و انبوهی طرح و ایده و خرده ریز را به هوا می برد. نوشته های مسکوب از این جنس اند.
در سوگنامه ای که برای سهراب سپهری نوشته شده، ایده شعر و ادبیات متعهد است که خود را عرضه می نماید. اینجا وقتی مرگ به جان شاهرخ مسکوب می افتد و خراشش می دهد، به یاد این حقه حالا دیگر از رمق افتاده ادبیات متعهد می افتد و در فرصتی کوتاه، و نه از موضع راست و چپ، بلکه از موضع شکاری زیر دندان مرگ، دوباره به آن ایده، نگاه می نماید و حرف هایش را می گوید.
در بخشی از کتاب در سوگ و عشق یاران شاهرخ مسکوب که به وسیله نشر فرهنگ جاوید منتشر شده، می خوانیم:
7- خوشه های خشم
این رمان نماینده و نشانه ادبیات کلاسیک آمریکا است. این اثر که برای جان اشتاین بک جایزه پولیتزر را به ارمغان آورد، قصه نسلی از آمریکایی ها را روایت می نماید که رکود مالی زندگی شان را زیر و زبر کرد.
در اوایل دهه 30 میلادی خانواده جود به اجبار از اوکلاهاما به کالیفرنیا مهاجرت کردند. طوفان محصولات کشاورزی شان را نابود کرد و توان بازپرداخت وام بانکی و املاک شان را از دست دادند. اسباب و اثاثیه را پشت کامیون ریختند و به سمت غرب و کالیفرنیا راه افتادند.
اشتاین بک در خوشه های خشم قصه کارگرانی را روایت نموده که بر خلاف ملاکانی که برای جلوگیری از کاهش قیمت، محصولات شان را به دریا می ریختند، آن ها در فقر و گرسنگی غوطه می خوردند و برای به دست آوردن چندرغاز به هر کار تن می دادند و بذر خشم و کینه در دل می پروراندند.
در بخشی از رمان خوشه های خشم شاهرخ مسکوب که به وسیله نشر امیرکبیر منتشر شده، می خوانیم:
8- شاهنامه در دو بازخوانی: یادداشت های شاهرخ مسکوب بر شاهنامه فردوسی
شاهرخ مسکوب در سال های 1327 تا 1333 در ایران و از 1358 به بعد در فرانسه، به هنگام خواندن شاهنامه و در حاشیه آن یادداشت هایی را از حس و نظر و تأثر آنی خود در مواجهه با متن می نویسد. او کار فردوسی را نه بازگویی منظوم خدای نامک و اساطیر ازیادرفته تاریخ و افسانه، بلکه از سویی یافتن معنای درونی و ناخودآگاه تاریخ انسان و دنیا و از سوی دیگر بازنمود آن در سخنی که آیینه درست نمای زیبایی است می داند. نوشته های مسکوب در میان آثار پدیدآمده درباره شاهنامه تمایزی آشکار دارد. او سعی می نماید بر پایه تجربه های فردی و اجتماعی خود تصویری معاصر از فردوسی و تصویری کهن الگویی از دردهای کنونی نشان دهد و شناخت گذشته را با امروز، و شناخت امروز را با گـذشـتـه مرتبط کند.
در بخشی از کتاب شاهنامه در دو بازخوانی: یادداشت های شاهرخ مسکوب بر شاهنامه فردوسی شاهرخ مسکوب که به وسیله نشر نو منتشر شده، می خوانیم:
9- سوگ مادر
نوشتن از سوگ، به خصوص سوگ مادر پیشینه طولانی دارد. یکی از نمونه های مشهور نوشتن درباره از دست دادن مادر و رنج نبودن اش کتاب خاطرات سوگواری نوشته رولان بارت متفکر فرانسویی است. شاهرخ مسکوب نیز یادداشت هایی درباره رنج از دست دادن مادر، بیدار شدن یاد و خاطرش و تاثیر این تراژدی بر زندگی نوشته بود که بعد از درگذشت اش به همت حسن کامشاد دوست سالیان اش در اثری به نام سوگ مادر منتشر شد.
در بخشی از کتاب سوگ مادر شاهرخ مسکوب که به وسیله نشر نی منتشر شده، می خوانیم:
10- گفت و گو در باغ
باغ در نقاشی ایرانی نقش و حضوری مشخص نماینده دارد و فکر حساس و کنجکاو را به خود جلب می نماید، چه برسد به اهل فکر که فکری آموزش دیده و فرهیخته دارد. شاهرخ مسکوب متفکر ایرانی نقش باغ در در فرهنگ ایران را بهانه نموده تا بر اساس آن قصه گفت و گوی دو ایرانی فرهیخته و نقاش شاهرخ و فرهاد را روایت کند که در سیاحتی فکری از قدیم به تازه، از کهنه به نو، از آرمان به واقعیت گریز می زنند. شاهرخ به تماشا تابلوهای فرهاد گه چد سال است در حال کشیدن باغ است می رود اما می بیند که در تابلوها باغ ها با طرح و ساخت مشخص - باغچه بندی، درخت و شاخ و برگ و پرنده، آب نما، چپر، پیچک و گل سرخ رونده، بید مجنون و فواره - نیستند. تابلوها به باغی در فکر پرداخته اند با خط بلند افق در بالای تابلو، نزدیک آسمان و آسمانی کوتاه و باریک و دشت باز جلو. بعد از تماشای شاهرخ به فرهاد درباره شاد نبودن تابلوها می گوید اما نقاش می گوید موقع کار به رنگ فکر نمی نماید، خودش می آید.
در بخشی از رمان گفت و گو در باغ شاهرخ مسکوب که به وسیله نشر فرهنگ جاوید منتشر شده، می خوانیم:
منبع: دیجیکالا مگ